[ad_1]
رمان ر تا اینجای قصه، سر تا پای دیپلماسی ایران در ویژه استیفای حقآبۀ هیرمند در جملۀ عنوان این نوشتار خلاصه می شود: شبهدیپلماسیای بر بیتفاوتی، و به قول مشهدیها زاریزم، و نیز ذکر مصیبت. از نمایندگان منطقه در مجلس اسلامی تا مسئولین مستقر درتهران، همگی به باز دیرهنگام همان مطالبی میپردازند که مردم ساکن و درگیر با موضوع هستند، سالیان سال تکرار میکنند و گوشگویی شنوایی نمییابند.
حالا جاهای نمایندگان، از انحراف مسیر آب میگویند، از خشکی هامون و چاهنیمه ها، طرحهای از و غیر علمی، و پا در هوایی مانند آب ژرف و انتقال آب دریای عمان به سیستان. وا و لحن لام نا آنای است انگار ایران ور است متشکل از ند ایفه، و افغانستان،
ای مهچیز وض ده و مهه از معنا . در وهلۀ ر، رگانِ وم دست دامن مان ار لیشهایِ دیمی دهاند: استکبار انی. چه استکبار آن ند مالخان را ساخته و رداخته، را منحرف ساخته، و امون را انده است.
سیاستی دست-و-پا شکسته و نخنما بیهیچ تحلیلی که مشخص است استکبار جهانی چگونه و از طریق چه سازوکارهایی انجام داده و درست در لحظاتی که بند کمال را عمل می کند، ساختار سیاسی در ایران چه می کرد؟ اصولا از ساختن ند مشخص ده است؟
در این استدلال های نۀ دیمی، ایتی و مسئولیتی، و سیاست داخلی از نظر نهان میماند. در تأثیر سیاستگذاری های آمریکا و اروپا در توسعۀ زیرساختی و احداث سد در جای هیچ شکی نیست، اما نمی توان هر سرمایه گذاری خارجی را در حکم توطئه استعمار دید و تخطئه نمود; اگر اینطور بود در خصوص سرمایه گذاری در ایران میوان ا میوان ا ار مرگ ر این و ن، افغانستان را از ری وسعۀ سدها منصرف ساخت؟
تا همین لحظه هیچ نشست یا کنفرانسی در سطح ملی و با حضوری مانند ترکیه، پاکستان، روسیه، چین و قطر، یا دستکم حضور آنها از برخی، در تهران یا به درخواست تهران و به منظور پیگیری حقآبه برگزار نشده است. َردی از راموشی مسالۀ رمند را رفته، و در دان سیاستِ منسجم و گیر، البان در مسیر ویش .
نا احداث ند ر سر راه رهرود را نیز در سر دارند. بدین ترتیب، سیستان با آغاز سال جدید خورشیدی، وارد فازی جدید از بحران آبی خواهد شد که در مقالههای منتشر شده، منتشر شده در تارنمای انسانشناسی و فرهنگ از آن با عنوان «سال صفر» یاد نمودم.
در رین نشستا و دیدارهای میان مسئولین افغانستانی و ایرانی، وزیر ا ر نبود این سرمایهاری رهاسازیِ رمند منوط وود؟
سیاست پرواهمه و پر از تردید ایران در قبال حقآب هیچ توجیه منطقی ندارد، ترس و واهمه هایی که از سوی هیئت حاکمه جدید در افغانستان درک می کنند و شاید به شرکاء و دوستان جدیدشان در پاکستان و قطر نیر رسیده باشد. ایران که فرصت دارد پس از فرار از اشرف غنی با یک سیاست منطقهای منطقی، و پراقتدار جای پای خود را در افغانسان باز کند، و از سالها مبارزان نفسگیر و پرتلفات خود با مصرف مواد مخدر از افغانستان و اعطای پناهندگی به افغانستانیها برد، الافیه را ن، رکیه، اکستان و ر اخته و از استیفای انونی ویش وامانده است.
در این اثنا اران از وادیِ دیپلماسی وارد دیپلماسی احساسی ده و سعی می شود دپیلماسی احساسی نشات گرفته از اشتراکات فکری و فرهنگی است، که در حال حاضر میان حاکمان ایران و افغانستان موجود نیست و تنها در سطح کوچه -و- بازار میان مردمان مرزنشین قابل رویت است; نم در مناسبات اجتماعیِ رخاسته از ارهای مرزی اقتصاد مدنی؛ دیدهای سالهاست ا دنِ دیوار ائلِ میان ایران و افغانستان نابودی انده د.
ایران، جای تکیه و تاکید بر نفوذ فرهنگی در افغانستان و اجاد استحاله در بنیاد مذهبی مذهبی که به این زودیها میسر نیست، باید بر همکاری های زیستمحیطی و اقتصادی تمرکز کند.
در سیاست های رسمی، درتمند و اصلاح لبانه، راه ر واکنشی گرچه گزینه هایی که در افواه عمومی مطرح می شود مانند حمل هوایی یا پهبادی به بند کمنال خان بیشتر در جهان واقعی قابل تصور نیست، اما دستگاه دیپلماسی ما باید در خصوص حقآبه تاکید داشته باشد که هم گزینه ها روی میز باشد و نه اینکه ابرقدرتی مانند آمریکا باشد. سالهای سال است من ار، دل سیاستاران ایرانی را الی رده است.
در ادبیات و مطالعات وسعه، مکتبی ست ا نام نظریۀ وابستگی ا dependency theory. گرچه این پارادایم توسعه در مناسبات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی آمریکای لاتین در دهۀ شصت و هفتاد میلادی ریشه دارد، اما واجد یک اصل عمیق است که ساده شده است این: وقتی دشمن یا رقیب یا حریف، به حالتی از خلسگی یا سرگیجه است که ضربات نهایی را می دهد. را وارد ن!
حال که به قولی «اسستکبار جهانی» به راه خود رفته است، باید وارد میدان شود و مسالۀ حقآبه را بر بستری از روابط همهجانبه با هیئت حاکمه جدید افغانستان، همهجوره به بحث گذاشته و نیز درخصوص به کنش دست یازید و همیشه باقی بماند که: مایه نهها روی میز است!
[ad_2]