رام ایی الماس در ر

[ad_1]

روزنامه اعتماد – رام ری نژاد: من ما را نستودم و دران ما را از منامی در نیاوردم. من نژاد ما را رخاک افتاده ود، دست نگرفتم و ا سپهر نرساندم. ما را نگ میوانند و من

رای ما، مرا نوازش است و دوالها، رِ سیمرغ. من ره ما را میان زی و وری م ده ود، ار نکردم و سرزمینِ نید دشمنم واراتر دشنامِ مردمی رایان م مید و مویم (دیباچه نوین اهنامه)

ایی

ده سال است که پنجمین برای دوستداران بهرام بیضایی، یاد سالی دیگر است که با افسوس کوچش گذشته و همیشه با حسرت همزی با آثارش و گاه با این پرسش تکراری که چرا در سرزمین مادریاش باید اینگونه رفتار کرد؟ یک نسل وان امروز از ایگاه وصفناشدنیِ او آه است؟

بهرام بیضایی به گمان من، شخصیت برجسته معاصر و برترین ادبی / پژوهشی / نمایشی / سینمایی این سرزمین تا حال است که طی حدود شصت سال هفتاد اثر منتشر شده با بیش از حد، بر صحنه رفته یا ساخته شده است (و دهها اثر منتشر شده و کارنشده) ندتای نا رای اودانشدنِ ر نرمند در ر مان افی است:

ایی

یک روزمره ساختگی، رکیبی و رغلط ما را الوده است. در آثار او، توجه به پیرایش زبان پارسی از کژیهای ساختاری و واژه های وارداتی است و حتی وقتی که مقاله های یادداشتی یا نامهای مینویسد و حتی در سخنان گفتن و دیدن و شنیدن گفتار و آثار دیگران پیوسته در حال کشف و به گوهرهای راستین هستند. این است.

نثر سفرنامهای، آوایی و ندآموز ارسی را در نعرنجیاش، نمایشی، اثیرگذار و وگوپذیررده است. در کارنامه درام پارسی، آثاری (تاریخی، معاصر یا بیزمانومکان) را با ویژگی های بیانی، شخصیت های گونهگون و گره های هستیشناختی او به یاد نمی آورد که جلوهگر شناخت ژرف او از جهان نمایش و کشمکش است.

اریخِ ما را ما رسانده، وشهای اریک ن را دیدگانمان استرده و از ندارزدایی رده است. ار اریخیِ او، مملو از و ود است؛ که در اریخ ن ندان رافتخار ما، اه

ایی

فرهنگ ها، آیین ها و باورهای باستانی و بومی ما را ثبت و نمایش می دهد و جز گردآوری و ارجنهادن به سنت ها و مراسمی که در جای جای کشورمان، روزبهروز نابودتر می شوند، از طریق پژوهش، به روز رسانی و آفرینش آثاری با الهام از قالب ها و دلالت های شرقی و ایرانی، ویژه ن اروری، وجه ما را آزمون های ویت ملیمان رنگیخته است.

اسطوره های ما را می رساند، وایای مبهم و رسشناشده نها رایمان وده و رهای مرسوم اد. نانمان داده اندکی امل، ددهایی در رش، آژده ها

ایی

در اریخ امعه مردکردار مردگفتارِ مردپندارِ ما معمولاً مردان، م داورند و م داورِ داوریای ود. شخصیت ها، افکار و کارآمدی های زنان را برجسته کرده اند، جایگاه پرمهر آنها را در مقام مادر / همسر (ایزدبانوان خاک و آب) نشان داده اند، مخفیانه و شکیبایی و فراست های آنان را ستوده و ضمنا آسیب پذیریشان در جامعه مردسالار معاصر را نشان می دهد.

در تاریخ جامعه ای که حتی مردان از پس فزونی ایلغارها، همیشه سرکوب شده اند، باج داده اند یا خاموشی گزیده اند، با آفرینش قهرمانی آرمانی، پرتکاپو و جستوجوگر، شخصیت مرد را نیز برجسته کرده است. از این رو، ر ن است وییم اساسا رد را رسته رده و در رابر مع البا ریاکار و مصلحتو اندیش، د آهو د او.

ایی

در تاریخ جامعه خشن و پرمحنت و ناشاد ما که شاید کودکان بیگناهش از همه، از این میزان اندوه و جنگ و ستیز در رنج باشند، بارها بر آسیب پذیری کودکان و حفظ ارتباط با آنها، این غریبه ها در پی تفاهم، تاکید کرده است تا تا به حال. ایی موبیش، اثری از او را اد نمیوریم ور، ادآوری ا ای االی ودکان در ن س ن ماند.

فراتر از هر زن و مرد و کودک و هر تاریخ و جامعه و سنت و هر جهانبینی و فرهنگ و باور، خرد آدمی را مرکز عالم و بهترین مرجع دلالتهای او معرفی کرده، راه به هیچ نوع جزماندیشی و خودکامگی و تسلیم ندارد و شاید پیش و از مه، جویای مفهوم اصلاحطلبی، روزآمدی و وگوی اندیشها و مدنها وده است.

ایی

در جمع به ظاهر مسلم دوست حقیقتگرای حقیقتنمای این دیار، با برداشتن مرز میان واقعیت و خیال (که سهل است، حتی با احتمالی بجا در مفهوم واقعی)، خیالپردازی ما را بارور کرده و از این طریق ما را به حقیقت، نزدیکتر کرده است. مطمئن رای او، الِ معیِ ما و مادام ابزارهای ساده اندیشی و سدِ وی اشد، دفاعناکردنی است.

نمایشنامه نویسی معاصر راتر رده است. از اوایل دهه 1340 که نمایشنامه نویسانمان معدود بودند و چند یا در کار الهام از آثار فرنگی یا نگارش متون بیربط به نمایش، تا امروز که نمایشنامه نویسانمان پرشمارند، اما هنوز در همان کار، نمایشنامه های بیضایی، دیدگاه از چه مضامین و چه ساختاری درام و شخصیت پردازی هستند. و… راوتی انکارناپذیر دارند.

روش اجراي نمايش راتر رده است. در صحنه هایی که کارگردانی نمایش در دوران موارد از روخوانی نمایشنامه در حال قدم زدن و حرکت های نامربوط بازیگران (یا آیینی ترین شکلش: چرخیدن عودهای در دایرهای توام با کفزدن و همآوایی) فراتر نورفته، صحنه های صحنه های روشنگرانه، ساده و در حال، بیانگرانه های او، درس درس است.

ایی

لمنامه نویسی معاصر راتر رده است. در روزگاری که غالب فیلمنامه ها همه قابلیتی دارند جز فیلمشدن، فیلمنامه های او با مضامینی جذاب و برخاسته از تاریخ و فرهنگ و اسطوره های این سرزمین و با ساختاری تقطیع شده، مینیاتوری و بهشدت تصویری، در واقع، فیلم کامل هایی در. ن را میمند.

از ارای لم، مفهومی نو ارائه داده است. در روزگاری که کارگردانی ها، کاری نیست جز مصورکردن صحنه ها از چند زاویه با چند نمای عمومی و متوسط ​​و نزدیک تکراری و عموماً هم از مکث ها و حرکت های بیدلیل، او با درکی از صحنه های پردازی و زبان تصویر در جهان سهبعدی سینما، شاید. تنها کارگردان ماست مفهوم واقعی، ارگردانی میند.

استادِ دوین است. در سينمايي كه غالبا تداوم از تصويب نماهاي تصويري شده فيلمنامه و رعايت اصول اوليه و احيانا موازي يا كوتاه كردن برشها در اوج داستان، فراتر نميرود، تدوين او، ساختار مي‌رود، معني‌دهنده و روندي آييني، منطبق بر صحنه‌پردازياش و كامل كننده اثر و حركت‌هاي توامان دوربين و ازیگران است.

ایی

استاد ازیسازی و ازیرفتن از زیگران است. حذف حرکت های زاید، تقویت حرکت های برنامه در مفهوم تصویر، ترکیب حرکات با نگاه سیال دوربین در متن صحنه پردازی و بهطور کلی، چیدمان مجموعه های درست و کارا در اطراف بازیگران (با ظرافت های شخصیت پردازی، گفتوگوپردازی، تدوین و …) معمولاً باعث می شود بهترین بازی انجام شود. ازیگران در لمهای او اصل ود.

رای نی سینمای ایران را ا ر لم ود، امرده است. آفرینش مجموعه سنجیده و تالیفی از تمامی دانش های فنی و هنری سینما و کوشش و طراحی نسبت به ارتقا و کسب نتایج از آنها این رشته به طور معمول در لمهای او اصل ود.

آثار هنری (نمایشنامه، فیلمنامه، نمایش و فیلم)، با پژوهشها، تحلیلها، تدریسها، سخنرانیها، روشنگریها و اظهارنظرهای سادهاش درباره هر مقوله که از آن میداند (تاریخ، فرهنگ، زبان، آیین، اسطوره، نمایش، سینما و. ..)

هیچگاه اثری کمایه نیافریده، ساده انگاری نشده، مخاطب را دستکم نگرفته و بیشتر کوششاش را برای بهبود اثرش (معمولا در نبود امکانات و مشکلات اقتصادی همیشگی) به کار بسته است. همیشه با سانسور و ممیزی و مسوولان بیمسوولیت و تهیه کنندگان کاسبکار جنگیده و همیشه آسیب دیده و خون دل سالم خورده، اما پای آثارش ایستاده و برای بهدربردنشان، هیچگاه کوتاه نیامده است.

مواره اخلاق و محترم (پشت و لوی نه) وده، راست و ریاکاری نشده است. مواره ودش وده و رای وشایند مقام و نهادی ار نکرده است. برای هیچ جشنواره ای، فیلمی نساخته و منتظر هیچ جایزه و تحسینی نبوده و به همه اهالی سینمای ایران، همهجور کمکی (خواندن و تصحیح فیلمنامه، مشاوره کارگردانی و تدوین، ارائه اطلاعات و …) کرده است.

ایی

راستی میوان دربار او ر آن راند، نن اد و نینر اد.

ل دانش میرد نجا در نجه مرگاندیشان است و سودهای ن مه ر آن می مر مو من مر من آن ا. درود ر مهربانی و م و دشنه نهان است. اینک و اداش ود دریافتم؛ اداشِ زندگی ر سرِ دانش نهادن و دین مهربانی مرا از و رسید، در رابر از رنج ود، و را می‌توان. ری، مان و داستانِ این ام ر وست نویس و ر مردمان و نگویند ما این دانش نداشتیم.» (کارنامه ُندارِ دخش)

[ad_2]

Shirley Bond

خواننده Wannabe. ماون غذا. طرفدار فرهنگ پاپ علاقه مندان به تلویزیون درونگرا. تنظیم کننده. پیشگام موسیقی. متفکر معتبر.

تماس با ما